امیرمحمود جون بابا

کتاب داستان آنلاین لک لک و روباه

یکی بود یکی نبود در جنگلی سرسبز،حیوانات زیادی در کنار هم با خوبی وخوشی زندگی می کردند. در میان آنها روباهی زندگی میکرد که عادت داشت همه را سر کار بگذارند بعد در همه جا آنها را مسخره کند. از قضای روزگار در همسایگی روباه لک لکی هم زندگی می کرد که تا آن روز روباه نتوانسته بود از او خطایی ببیند تا بتواند او راهم مسخره کند. یک روز روباه تصمیم گرفت خودش موقعیتی را به وجود بیاورد تا لک لک درآن موقعیت کاری از دستش بر نیاید تا روباه بتواند مدتی او را مسخره کند وبخندد.بنابراین به نزد همسایه اش رفت وبعد از سلام واحوالپرسی به اوگفت: ما مدتی است که در همسایگی هم زندگی می کنیم اما تا به حال تو به خانه من نیامده ای من امروزآمده ام تا تو را برای فردا به خا...
31 تير 1393

توپ بازي نمي کني ا

امير محمود جون توپ بازي رو خيلي دوست داره هر وقت خونه عزيز جون که مي ريم دست عمو قاسمو مي گيره که بيا بازي کنيم عمو قاسم هم با گل بابا حسابي بازي مي کنه امروزتو خونه امير محمود با خودش توپ بازي مي کرد خانمي صداش کرد که ماماني بيا بغلم بوست کنم گل بابا حسابی خسته شده بود با عصبانيت جواب داد دوسِت ندارم ، توپ بازي نمي کني ا   ...
30 تير 1393

دوچرخه

وقتی عزیزمو بادوچرخه بیرون می برمش نمی دونم خسته می شی یا از تنبلیشه همش می گی که بابائی هل بده دیروز کمی وقت گذاشته بودم امیر محمود جون رو تو خونه سوار دوچرخش کردم شروع به یاد دادن فرمون گرفتن کردم بهش یا دادم که کجا باید فرمون رو بچرخونه به این طرف و اونطرف بره امروز صبح که از خواب پا شدم دیدم که امیر محمود جون بابا خودش تو هال خونه سوار دوچرخه شده بود با نیم پا زدن دو چرخشو جلو می بره خوب فرمون رو می چرخونه واسه خودش محیط یکی از فرش هال خونه رو گرفته دور می زنه این اولین روزی بود که بدون کمک دوچرخه سواری می کنه و لذت می بره جالبش این بود  که سوار دوچرخست ولی با خودش صدای هن هن موتور رو در می آره ! بابائی نمی دونی من از دید...
30 تير 1393

يه گرفتاری جديد

امير محمود جون بابا مثل هميشه کم غذا مي خوره ولي نازنين کوچولو دائي ماشا اله حسابي غذا خوره وقتي که امير غذا نمي خوره نازنين مي گه دائي من بخورم دهنشو باز مي کنه هَ هَ مي کنه تا امير محمود بخوره امير محمود هم تا نازنين هَ هَ مي کنه مي گه اون نمي خوره من مي خورم تازه شروع به غذا خوردن مي کنه اين اخلاق رو تو خونه هم داره غذا که نمي خوره ما مجبوريم بگيم که نازنين مي خوره تا با سرو صدا و ولع شروع به غذا خوردن کنه ! !  نمي دونم تا کي بايد بگيم نازنين مي خوره تا غذا بخوره پسر بابا !ا ...
29 تير 1393

گنجشکک اشی مشی

یادش بخیر اون سالها برنامه کودک یه برنامه عروسکی داشت بنام گنجشکک اشی مشی که آهنگ قشنگ و داستان گیرایی داشت آهنگ ابتدائی برنامه عروسکی گنجشکک اشی مشی بهمراه قسمت آخر از اون برنامه روایت این داستان در فولکلور ایرانی گنجشکک اشی مشی از تاج شاه یاقوتی می‌دزدد تا به بچه‌هایش بدهد تا با آن بازی کنند. اما در میان راه آن را به پیرزنی می‌بخشد تا به زندگی‌اش سر و سامان بدهد. پس از آن گنجشکک به دزدی رابین هود وار جواهرات شاه و بخشش این جواهرات به مردم ادامه می‌دهد. او برای اینکه شناخته نشود هر بار خود را در حوض نقاشی به رنگی دیگر در می‌آورد. منبع در ادامه مطلب آهنگ خاطره انگیز گنجشکک اشی...
29 تير 1393

زبل خان

زبل خان شکارچی بزرگ دانلود رایگان7 قسمت از کارتون زبل خان با حجم کم در ادامه مطلب دانلود رایگان کارتون زبل خان با حجم کم-دانلود کارتون زبل خان     زبل خان / قسمت 1     7:40 زبل خان / قسمت 2     7:17 زبل خان / قسمت 3     7:38 زبل خان / قسمت 4     7:39 زبل خان / قسمت 5     8:40 زبل خان / قسمت 6     7:59 زبل خان / قسمت 7   8:08     منبع ...
29 تير 1393

تسلیت شهادت مظلومانه امیر المومنین علی ابن ابی طالب

شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود سلطان سخا و کرم و جود علی بود هم آدم وهم شیث وهم ادریس و هم الیاس هم صالح پیغمبـر و داوود علی بود شهادت امام علی علیه السلام تسلیت باد   جزاز علی نباشد به جهان گره گشایی طلب مدد از اوکن چو رسد غم وبلایی چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی   منبع مداحی ...
28 تير 1393

همينجا !!

بعد از مدتها ومصيبتها ديگه امير محمود بابا دست از پوشک شست و تا موقعيت خطرناک مي شه مي ياد به بابائي يا ماماني مي گه ، دست بابائي رو مي گيره مي گه اوخ اوخ دستشوئي ولي چند روز پيش بعد از غذا خوردن رو مبل لم داده بود به بابائي نگاه کرد و گفت جيش دارم همينجا بزنم! من هم مونده بودم حالا که بچه اجازه گرفته بهش اجازه بدم يا نه شما چي مي گين ؟ ...
28 تير 1393